ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عاقبت زن حشری و داشتن شوهر سرد

تازه 17سالم شده بود دبيرستان صفورا سرچهارراه حكيم نظامي ميرفتم وهر روز هم تمام گشت وگذارم توي خيابون نظر بود چون واليبال بازي ميكردم وهميشه هم رقص خوبي داشتم هيكلم بقول پسرها كه بهم متلك مي گفتند روي فرم بود.كم كم با يك آقا كه توي خيابون نظر مغازه داشت آشنا شده بودم.قبلش دوستها وهمكلاسيهام به سينه ويا كوسم دست زده بودند ولي اولين باري كه اون آقا دست به كوسم زد را هيچ وقت فراموش نميكنم.اون روز رفته بودم مغازه يوسف حالا ديگه حسابي باهاش دوست شده بودم وواسه من دختر دبيرستاني شده بود يك بت كه جمعه ها كه تعطيل بود دلم واسه اش پر پر مي زد.اون دستش را روي دستم گذاشته بود.اما يهو با دست راستش كوسم را لمس كرد اول مي خواستم فرار كنم ويا دادبزنم.اما وقتي چشمم تو چشمش افتاد واون كه اونطوري داشت كوسم را مي مالوند ديگه نتوانستم حرفي بزنم.فقط ديگه فهميدم كه ماليدن يك مرد هزار بار بهتر از دخترها هست.دفعه بعد وقتي يوسف بهم گفت كه فردا ساعت يك ونيم بجاي دبيرستان بيا برويم خانه ما دهنم قفل شد وهيچ چيز نگفتم فقط گفتم باشه.بعدها فهميدم كه من خيلي خيلي به اين حس نياز ووابسته هستم.فردا عصر با يوسف رفتيم خونشون.وقتي ازم خواست كه مقنعه ومانتوم را دربيارم خيلي خجالت مي كشيدم خود يوسف مانتو ومقنعه ام را دراورد ويك نوار گذاشت وروي مبل نشست تا من برقصم.وقتي يك اهنگ رقصيدم رفت لباسش را عوض كرد ويك تيشرت وشلوارك پوشيد وگفت حالا بيا باهم برقصيم.من شلوار پوشيده بودم با يك پيراهن وقتي مي رقصيد چيزي را به خودم حس مي كردم.درحاليكه اون با يك دستش باسنم وكوسم را مي مالوند من را حسابي بيخود كرده بود كه وقتي به خودم امد كه ديدم توي اطاق خوابشم وروي من خوابيده وداره لبم را مي بوسه.درحاليكه با موهام بازي مي كرد دكمه هاي پيراهنم را باز كرد وسينه هايم را چنگ مي كرد مي بوسيد وبعد كرستم را دراورداصلا نمي توانستم حرف بزنم فقط يك حس داشتم مانند پرواز در اسمانها.وقتي شلوار وشورتم را دراورد كوسم را ديگه لختي مي مالوندوحالا ديگه من توسط يك مرد ارضا شده بودم.خودش هم لخت شد ومنو به شكم خوابوند وكير كلفتش را لاي كونم گذاشت وكمي حال كرد.بعد درحاليكه با سوراخ كونم بازي مي كرد وكيرش را به كرم چرب مي كرد منو قنبل كرد وكيرش را كم كم وارد كونم كرد.مي خواستم گريه كنم دستم را گاز مي گرفتم.كمي از كيرش را كه وارد كرد بيحركت شد ولي بعد ادامه داد حالا عقب وجلو مي كرد كه يك لحظه احساس كردم درون كونم اتش گرفت وپر اب شد.يوسف بيحركت روي من خوابيد وبعد بلد شد ورفت دستشوئي.اين اولين خاطره وتجربه من با يك مرد بود كه بعدها فهميدم مي توانم من هم حال كنم وچه بسا مردهايي با ابهت وكلاس زياد كه مغرورند را رام كنم تا كوسم را بليسند وبراي اينكه كوسم را بليسند حاضرند چه خرجها كه بكنند.ويك نكته من بخاطر محدوديتهايي كه شوهرم برايم ايجاد كرده نمي توانم هم زود زود به اينترنت بيايم وخاطراتم را بنويسم كه ببخشيد.اما شما برايم جواب بنويسيد ويا خاطره ويا داستان سكسي ويا عكسهاي سكسي ايراني وخارجي به ايميلم بفرستيد.راستي من امكانات چت را ندارم.بعد از ان روز اين نياز را هر روز در خودم حس مي كردم ديگه وقتي دوستام سر به سرم مي گذاشتند بهم حال نمي داد ولي لحظه هايي را كه با يوسف بودم هميشه در ذهنم بود كه دوباره يوسف ازم خواست كه به خانه شون بروم من هم از خدا خواسته راهي شدم وقتي در مغازه يوسف دستمالي مي شدم هميشه شورتم سريع خيس مي شداون روز هم وقتي به خانه يوسف رفتيم سريع كلاسورم را گوشه اطاق گذاشتم ويوسف بغلم كرد وشروع به بوسيدن ومالوندنم كرد.بعد يوسف مقنعه ومانتوم را دراورد اون روز لباس خوبي پوشيده بودم يك تاپ با شلوار استرچ وكرست وشورت مشكي.يوسف باسنم را مي ماليد وبعد تاپ وسوتينم را دراورد وشروع به خوردن سينه هام كرد وبعد شلوارم را دراورد.حالا بايك شورت جلوي او بودم كه فهميدم من هم بايد يوسف را لخت كنم پيراهن وشلوارش را دراورد وبعد زيرپوشش را كه گفت تينا دوست داري كيرم را بخوري من هم از خدا خواسته شروع به خورد كيرش از روي شورت وبعد لختي شدم.يوسف بغلم كرد وبرد روي تخت وشورت را دراورد وشروع به خوردن كوسم كرد وقتي زبانش را اطراف چوچوله ام مي ماليد ويا نوك زبانش را توي كوسم ميكرد جيغغغغغغغغ ميزدم.كه يوسف بعد برگردوند وسوراخ كونم را ليسيد وزبانش را توي كونم مي كرد وبعد كيرش را اين بار دوم بود كه كيرش در داخل كونم بود بعدازاينكه حسابي منو كرد ابش را داخل كونم ريخت وچون من بايد به دبيرستان مي رفتم درحاليكه نمي توانستم راه بروم وكونم مي سوخت رفتم.سر كلاس دوست نزديكم پريسا گفت توي خونه كار مي كردي كه اينقدر بوي وايتكس مي دهي من نمي دانستم كه بوي اب مردها شبيه به بوي سفيد كننده است گفتم نه ولي وقتي راه رفتنم راديد گفت بالاخره توهم كوني شدي حالا مي فهمي كه چه لذتي دارد وقرارشد كه برايم يك دوست پسر هم سن وسال خودم پيدا كند كه چهار نفري باشيم.روز بعدش پريسا دوستم گفت كه امروز مي ايي باهم برويم بگرديم من هم كه خانه كاري نداشتم همراه پريسا براي گردش اطراف پل فلزي ومجتمع بلوار رفتيم كه انجا پريسا با دوتا پسر شروع به حرف زدن كرد انها اسمشون مهرداد وجلال بود.مهرداد دوست پسر پريسا بود وانها باهم قرار گذاشته بودندكه من را با جلال اشنا كنند بهرحال منو جلال دوست شديم ودرحاليكه من دلم مي خواست جلال بامن سكس كند جلال فعلا قصد نداشت ولي از روي شلوارش مي ديدم كه هرگاه بيرونيم جلال كيرش راست شده وشهوتي مي شود.جلال هم براي اينكه من بهش توجه كنم همه چيز برايم مي خريد از لباس زير عطر وهرروز يا نامه غافل از اينكه من نياز ديگري هم دارم البته همون زمان من مي توانستم با يوسف برطرفش كنم ومي كردم اما نمي دانم چرا دلم مي خواست مردهاي ديگري را هم امتحان كنم.خيلي از خانمها توي خيابون دلشون مي خواهد كه يك مردي كه اونها مي طلبند يك راست بيايد وكيرش را توي كوس يا كون اونها فرو كند.بهرحال يك روز جلال خواست كه باهم به سينما برويم.خوب يادمه در رديف اخر سينما خانواده اصفهان نشسته بوديم وكه جلال دستم را گرفت وبعد يواش يواش از روي مانتو با سينه هام بازي مي كرد.ودراخر هم دستش را گذاشت روي كوسم كه حالا از شدت شهوت مثل اتش شده بود.وقتي از سينما بيرون امديم اگه شورتم را مي چلوندند شايد اب ازش مي ريخت جلال با ماشينش كه منو مي برد براي اولين بار دستش را توي شورتم كرد ومن هم از روي شلوارش كيرش را مي مالوندم.گفت هر موقع خانه اشون خالي شده مي ايي خانه ما كه با سر گفتم اره.روز كه خونه جلال خالي بود رفتم خانه انها.جلال بغلم كرده بود وتند تند منو مي بوسيد طوري كه رژ ازبين زفته بود بعد كه مانتو ومقنعه ام را دراورد وبا تاپ وشلوار نشستم رفت شربت اورد ولي مدام دست به پاهام وسينه ام مي زد.بعد تاپ وسوتينم را دراورد وبا سينه هام بازي مي كرد ومي خورد بعد رفت سراغ شلوار واون را هم دراورد از پاهام تا دور ناف واطراف رانهام را مي بوسيد وبعد رفت سراغ كوسم كه حالا خيس خيس بود يكم باهاش ور رفت وشورتم را دوراورد وشروع به خوردن كوسم كرد.بعد من جلال را لخت كردم كيرش از كير يوسف كوچكتر بود ولي به نظرم زيبا بود بهين خاطر وقتي جلال بهم گفت بخورمش چيزي نگفتم وبعد از كمي ليسيدن شروع به خوردن كيرش كردم.هيچ وقت فكر نمي كردم يك كير اينقدر خوشمزه باشد بهين خاطر تصميم گرفتم از يوسف راهم بيشتر بخورم.جلال منو خوابوند وگذاشت لاي كوسم با كيرش به لاي كوسم مي كشيد ومن دلم مي خواست كه جلال اون كير خوشگل را توي كوسم فرو كنه اما جلال فقط منو ديونه ميكرد.بعد اون هم خواست قنبل كنم وبعد از كمي ليسيدن كونم كيرش را توي سوراخم فرو كرد اب جلال خيلي زودتر از اينكه من هم ارضا شوم امد.بعدها از خيلي مردها وپسرها شنيدم كه ديونه كونم شده بود.ومن دوتا دوست داشتم كه هردو كونم را ميليسيند.وزبانشون را توي كونم مي كردند.اين به اين را مي فهموند كه اگر من قدرتي ندارم ويا ضعيفم اما مردها هم حاضرند براي اينكه به كونم برسند ان را بليسند يا بخورند......دوسال بعد.....حالا نوزده ساله شده بودم ديپلم گرفته بودم وديگر از شر درس وبحث راحت شده بودم.و چون واليبال وشنا بازي مي كردم ورقصم هم خوب بود كلا بدنم خوب است هنوز هم بدنم خوب است.خواستگاران زيادي داشتم كه من هيچكدامشون را نپسنديده بودم تا امير به خواستگاريم امد.امير از لحاظ قيافه بد نيست ولي خيلي هم خوشگل نيست واين خوب بود كلا سريع عقد كرديم وبعد باهاش شروع به بيرون رفتن كردم امير مي خواست كه من ارايش بكنم وقتي خودش هست لباس راحت بپوشم ولي كلا سكسي باشم اما هيچ خبري از سكس نبود.منكه مزه سكس را چشيده بودم حالا خيلي كمبود داشتم ولي مي خواستم از جلوراهم امتحان كنم كه بايد امير مشكلش را حل ميكرد.خوب بايد اين مسئله را حل مي كردم يك روز كه خونشون بودم وكسي هم نبودم ديگه خودم دست بكار شدم اول با رقص وبعد كم كم لخت شدم بعد رفتم سراغ امير اول از روي شلوار وبعد لختش كردم امير دوست ندارد كه كيرش را بخورم كيرش خيلي كوچك ولاغر بود خيلي باهاش بازي كردم تا بالاخره امير هوسي شد وكيرش را داخل كوسم كرد درد زيادي نداشت چون كوچك بود فقط سوزش كمي داشت وبعد خوني كه بر سر كير امير وچوچوله من بود وبهمين راحتي من زن شده بودم اما شوهرم نياز من واحساس منو نه تنها اون موقع بلكه الان هم درك نمي كند.امروز نمي خواهم خاطره بگويم ولي مي خواهم بدانم چند درصد از شما نياز همسرتان را درك كرده ايد چند درصد از شما اجازه مي دهيد كه طرف مقابل هركاري خواست بكند.چه تعداد از شما اول با طرفتان بازي و مي مالونيدش چه تعداد از شما مردها بعد از سكس بازهم به زنتان محبت مي كنيد.خيلي از شما ها پس از انكه ارضا شديد اصلا بفكر زنتان نيستيد.من فاحشه نيستم اما چطوري نياز جسمي ايم را برطرف كنم وقتي با هزار التماس ماهي دوبار يك كير كوچولو وباريك را توي كوسم حس مي كنم درحاليكه خيلي از مردها گرم وبا كيرهاي بزرگند من اين مردها را تجربه كردم كه حتي اگر بعد از سكس هم ديگر كاري نكند اما در همان زمان سكس تو به اوج لذت ميرسي.پس از روزي كه توسط امير شوهرم باز شدم حسابي هوس يك كير كلفت وابدار كرده بودم وتنها كسي كه فعلا مي توانست اين خواسته را برآورده كند يوسف اولين دوستم بود كه هنوز باهاش رابطه داشتم البته يوسف مي دانست كه من نامزد كرده ام چون بعد از عقد چند بار خانه اش رفته بودم ولي نمي دانست كه حالا از كوس هم مي تواندبكند.آن روز وقتي به مغازه اش رفتم از شدت شهوت نمي توانستم حتي راه بروم وقتي كه به مغازه يوسف رسيدم احوالم را كه ديد گفت كه خانمش خانه هست وجايي براي رفتن نداريم وبا كمي دستمالي وماليدن حال من را بيشتر خراب كرد.وقتي توي خيابون بودم ماشينها بدنبالم ويا بوق مي زدند ومي خواستند كه سوار بشوم ومن هم ان موقع اصلا جراتش را نداشتم وسريع خانه رفتم ويك دوش گرفتم شايد كمي كم شود شب امير امد اما واصلا فكر من را نمي كرد فردا با يوسف تماس گرفتم وگفت كه خانه اش را براي عصر خالي كرده ومي توانيم به انجا برويم (ديگر نمي گوييم كه يوسف شربت يا چاي آورد چون يك دوستي از بازديد كننده ها ناراحت شده وگفته چرا هركس كه به خانه دوستش مي رود اول شربت يا چاي مي خورد ايشان فكر مي كنند هركس كه به خانه رفت از همان دقيقه اول شروع به كردن مي كنند)خوب بگذريم.يوسف پس از كمي رقص وبوس بغلم كرد وبه اطاقم برد وبجانم افتاد من هم كه هميشه عاشق مردگرمي هستم به احساساتش جواب مي دادم وكيرش را از روي شلوار مي مالوندم پس از كمي ماليدن سينه هام از روي تاپم لباسم را در اورد وشروع به ماليدن سينه هام از روي سوتينم كرد وبعد سوتينم را هم دراورد بعد سراغ شلوارم رفت وبا شورت هر دو را دراورد وشروع به خوردن كوسم كرد البته كمي تعجب كرده بودم اما من بهش هنوز چيزي نگفته بودم واو فكر مي كرد من هنوز دخترم بعد من سراغ يوسف رفتم وشلوار وشورت وتي شرش را در اوردم وشروع به خوردن كيرش كردم كه انقدر بزرگ بود كه نگووقتي حسابي خوردم به پشت خوابيدم يوسف فكر كردمن هوس كردم كه باز هم كوسم را بخورد بخاطر همين باز بخاطر همين باز هم امد سراغ كوسم وشروع به خوردن كرد اما من بر روي خودم كشيدمش وبا دستم كيرش را گرفتم ودر دهانه كوسم اماده كردم يوسف نگاهي كرد وگفت تينا شوهرت بفهمه ميكشدتت گفتم كشته اما نتوانسته درست وحسابي تو منو بكش فهميد گفت اپنت كرد با سر اشاره كردم وگفت تو بايد جرم بدهي ويوسف يواش يواش كيرش را توي كوسم فرو مي كرد واي كه چقدر درد كشيدم.يوسف خيلي ارام ارام توي كوسم فرو مي كرد ومن پشتش وپهلوهايش را چنگ مي زدم تا اينكه تمامي كيرش را درون كوسم حس كردم يوسف ارام ارام منو مي بوسيد وبعد شروع به عقب وجلو كردن كرد لحظه هاي وحشتناكي بود وبعد دردش لذت بخش شد ومن يواش يواش ارام شدم تا اينكه بي حس شدم وارضا شدم اما يوسف هنوز عقب وجلو مي كرد ويك لحظه كيرش را بيرون كشيد وابش را با فشار بر روي تاجك كوسم پاشيد طوري كه تا نافم امد وبعد كنار هم خوابيديم در حاليكه يوسف با موهايم بازي مي كرد از من تشكر مي كرد ومن دوباره با كيرش بازي مي كردم اما نمي توانستم به چشمهايش نگاه كنم ومدام حرف مامانم در گوشم بود كه مي گفت اين خانمه جنده ويا فاحشه است خدايا چرا من اينكار را كردم ودر درونم اشوبي بود ويك حس وحشتناك پشيماني.اما وقتي دوباره كير يوسف راست شد حس كردم كه دوباره هوس كردم بعد از كمي كه با هم بازي كرديم يوسف سراغ كونم رفت وكونم دوباره مهمون دوست داشتني اش را پذيرا شد در حاليكه تخمهاي يوسف مدام با عقب وجلو كردن به چوچوله كوسم مي خورد هوس كير در درون كوسم كردم اما مي دانستم كه بخاطر ميكروبهاي درون كون بايد جلوگيري كرد وبعد از چند دقيقه اي هردو ارضا شديم وابش را توي كونم ريخت.وقتي از هم جدا شديم هم حس خوبي داشتم هم پشيماني حالا اگر ماشينها بوق مي زدند ويا مردم متلك مي گفتند فكر مي كردم همه مي دانند كه من كوس داده ام.فردا ان روز يوسف ازم خواست تا با هم خانه يكي از دوستاش برويم.من اون دوستش را مي شناختم چند باري ديده بودمش مرد ميانسالي بود به نام مهدي نمايشگاه ماشين داشت.چند باري با اون ويوسف رفته بوديم باغ ناژوان واسه قليون كشيدن ويا چاي خوردن.خوب ديگه راحت شده بودم چند باري رفته بودم خونه يوسف وديگه براحتي هم بهش كوس مي دادم هم كون.چندبار هم كه جور نشده بود يوسف كليد باغ مهدي را گرفته بود ورفته بوديم انجا مهدي مي دونست كه من با يوسف رابطه دارم.يك روز كه احتياج به پول داشتم ونمي توانستم به شوهرم بگوييم رفتم مغازه يوسف كه ازش قرض بگيرم كه مهدي هم انجا بود ويوسف گفت كه اون مبلغ را نداره ولي مي تواند مقداري بهم بدهد من هم گرفتم به اميد اينكه از پريسا بقيه اش را قرض بگيرم.فردا كه مي خواستم بروم بيرون وقتي سر خيابون منتظر تاكسي بودم تا بروم سراغ پريسا ديدم مهدي با ماشينش امد ومن هم سوار ماشين شدم.گفت كجا مي خواهي بروي ومن هم چون اون در جريان قرض گرفتن از يوسف بود جريان را بهش گفتم واينكه الان بروم ببينم مي توانم از پريسا قرض بگيرم.يوسف گفت كه چند ساعتي بوده كه منتظر من بوده وگفت قصددارد اين پول را به من بدهد ومن پول يوسف را هم برگردانم.بهش گفتم اگر من بيرون نمي امدم چي.چيز خاصي جواب نداد.من نمي خواستم كه پول را بگيرم وبهش گفتم در عوضش چي بهت بايد بدهم يا چكار كنم گفت هيچ چيز نمي خواهد فقط مي خواهد كه مشكل من را حل كند.ولي مهدي كم كم منو را به كيرش نزديك مي كرد تا من خودم را دراختيارش بگذارم نه اينكه اون خودش از من درخواست كند.از اون به بعد هر چيز ويا هركاري داشتم مهدي سريع برايم حل مي كردوبراي تهيه جهيزيه وام مي خواستم پولش را بهم دادوفقط براي اينكه كسي شك نكنه قباله ام را بر بانك مهر زد.بهر عنوان وبهانه اي برايم طلا وكادو مي خريد حتي بيشتر از شوهرم.تا اينكه خودم حس كردم كه بايد اينها را تلافي كنم بهم خاطر ازش خواستم تا يك روز به باغش برويم وكمي استراحت كنيم البته از اين جريان يوسف هم نبايد خبري داشته باشد.اون روز مي دانستم كه مي خواهم به جبران همه پول وطلا وكادو ومحبتها خودم را دراختيار مهدي قراردهم تا حالا با كساني كه رابطه داشتم بخاطر خوشگلي ودوستي بود اما اين بار پول بود ومي دانستم كه اگر بتوانم از خودم بكنمش براي هميشه تامين ميشوم.بهمين خاطر سوتين وشورت مشكي چون بدنم سفيد است با تاپ وشلوار استرچ پوشيدم چون هم سينه هام بيشتر مشخص بود هم باسنم.وقتي به باغشون رسيديم من مانتو وروسريم را در اوردم وباهم حرف مي زديم بعد به بهانه اينكه خسته ام دراز كشيدم وسرم را پاهاي اون گذاشتم ودرحالي كه باهاش حرف مي زدم با سرم با كيرش بازي مي كردم اما هنوز دست نزده بودم عجيب اين كه من كيرش را حس مي كردم اما سر كيرش را حس نمي كردم.وقتي كه حسابي بهش راه دادم مهدي شروع كرد.اول به سراغ لب وبعد واز روي تاپم سينه هم را مي مالوند وبعد رفت سراغ كوسم كه خيسي اش را از روي شلوار هم مشخص بود تاپ وشلوارم را دراورد وبعد شروع به خوردن سينه ام وكوسم كرد بعد درحالي كه منو بلند مي كرد از من خواست كه اون را لخت كنم اول پيراهنش را دراورد سينه پر موي داشت وپشت شونه هاش هم پر از مو بود (من عاشق مردهاي پشمالو هستم)وقتي شلوارش را دراوردم يك شورت مردانه پاچه دار پوشيده بود.همه دوست پسرهام قبلا شورت اسليپ مي پوشيدند ولي مهدي شورت پاچه دار داشت وقتي شورتش را پايين كشيدم انچه را ديدم باور نمي كردم يك كير كلفت ودراز از همه كيرهاي كه تا حالا ديده بود بزرگتر.اندازه مچ دستم بودم (بعدها مهدي برايم يك دستبند طلاي خريد كه دور كيرش امتحان كردم به سختي بسته مي شد)راهي بود كه امده بودم خودم خواسته بودم ومهدي ازم نخواسته بود حتي اگر مي مردم هم بايد ارضاش مي كردم فقط مي شد سرش را خورد من دهنم كوچك است واي رگهاي دور كيرش بزرگ شده بود وسبز ومشخص بودچطوري اين كير را بايد درون كوسم مي كردم كمي كه خوردم وليسيدم.مهدي منو خوابوند وكيرش را لاي سينه هام گذاشت اصلا جا نمي شد ازس بزرگ بود وسرش هم كه تا چانه ام مي رسيد تخماش بزرگ و برخوردش با با سينه وگردنم حالم را عوض كرده بود.مهدي به ارامي پايين مي رفت وبدنم را مي خورد با سينه هام بازي مي كرد ومي خورد وهم زمان با زير بغلم وكوسم بازي مي كرد وانگشت دستش را توي كوسم مي كرد كه يك لحظه ضعف كردم وفهميدم ارضا شدم مهدي با انگشتش اب كوسم را به كيرش مي مالوند ولنگهاي را از هم باز كرده وسر كيرش را به ارامي به تاج كوسم مي مالوند حسابي هوس كرده بودم اما اون فرو نمي كرد.وقتي بهم نگاه مي كرد بهش التماس مي كردم كه كيرش را درون كوسم فرو كند اما مهدي قصد نداشت خودم كيرش را گرفتم وبه دهانه كوسم نزديك كردم وقتي سر كيرش را درون كوسم حس كردم خودم بغلش كردم كه كيرش را توي كوسم فرو كند لحظه وحشتناكي بود داشتم جر مي خوردم واحساس مي كردم كه لحظه به لحظه كوسم توسط كير مهدي پر مي شد هم عالي بود وهم ترسناك ومهدي هم عجله اي نداشت تا اينكه كوسم پراز كير شد تخماهايش را در سوراخ كونم حس مي كردم وسركيرش را كه فكر كنم به دهانه رحمم رسيده بود.بعد مهدي تلمبه زدن را شروع كرد با هر جلو وعقب كردن وحشتناك درد مي كشيدم وبعد دردش ارام شدومهدي تند تر كرد وقتي احساس كردم كه الان است كه ارضا بشود ديگر چيزي نفهميدم ومهدي را بغل كردم وهمزمان با مهدي ارضا شدم كوسم پراز اب بود ومن حسابي ترسيدم مهدي پس از اينكه كوسم وكير خودش را تميز كرد گفت برو دستشويي وادرار كن وبيا وقتي برگشتم يك قرص ضدحاملگي هم بهم داد اما راه نمي توانستم بروم بعد از كمي حرف زدن بهم گفت كه از قصد من خبر داشته ولي اول مي خواسته كه من خودم بخواهم مانند وقتي كه كيرش را توي كوسم كردم وهم مي خواسته منو واسه هميشه داشته باشد.وازمن تشكر كرد وقتي به خانه رسيدم حسابي بوي اب مني مي دادم وراه هم نمي توانستم بروم.شب مادرم به اطاق امد وگفت الان كه زن شدي مواظب خودت باش اخه فكر مي كرد اون روز توسط شوهرم باز شدم درحاليكه خبر نداشت دخترش مثل يك فاحشه زير مرد زنداري خوابيده كوسش پر از اب شده والان مي ترسد كه حامله بشود.وقتي فردا سراغ كيفم رفتم دوتا چك پول ديدم اما نفهيدم كه مهدي كه درون كيفم گذاشته چون اون روز خيلي درد داشتم وترس كه مبادا حامله بشوم.شبش از درد خوابم نمي برد و وحشتناك كوسم مي سوخت كير مهدي خيلي بزرگ بود.وحالا من از اينكه اينقدر حشري شده بودم كه نگذاشته بودم كيرش را از توي كوسم بيرون بياورد وآبش را توي كوسم خالي كرده بود مي ترسيدم كه نكنه حامله بشوم.صبح بعد از اينكه بابا وداداشم رفتند مادرم سراغم آمد وشروع به صحبت كرد من بهش گفتم كه ديروز امير شوهرم باهام نزديكي كرده واين بو بخاطر اب او است.عصر درحاليكه به سختي مي توانستم را بروم سراغ امير رفتم البته سر راه به مهدي هم تلفن زدم وبهش گفتم وقرارشد روز بعدش با هم منو پيش يك دكتر كه مي شناخت ببرد تا معاينه ام كند.وبعد سراغ امير رفتم نمي دانم چرا وقتي با امير تنها بودم هرتلاش مي كردم امير اصلا كاري نمي كرد.باور كنيد الان هم مرا به چشم يك عروسك مي بيند كه بايد خوب لباس بپوشم ارايش كنم اما اصلا بفكر نيازهاي من نيست.خلاصه روز بعد با مهدي پهلوي يك نفر كه مي گفت دكتر است رفتيم ولي اوفقط از اين آمپولهاي تنظيم كننده عادت پروژسترون داد.مامان هم در خانه با داروهاي گياهي كمك مي كرد وفكر كنم با آب زرشك مشكل حل شد.من كه اصلا چيزي نفهميدم فقط در موعد پريودم مريض شدم وهم خودم ومامان خوشحال شديم.البته در اون مدت شيطوني نكردم فقط يك بار اونم براي يوسف در مغازه اش ساك زدم.درحاليكه براي دوباره بودم با مهدي بي تاب بودم يك روز كه در خيابان بودم با مرد ديگري آشنا شدم تازه ماشين ماكسيما را ديده بودم وسوار ماشينش شدم.مرد كه اسمش بهزاد بود سريع خودش را بهم نشون داد آن روز زير مانتو دامن پوشيده بودم وبهزاد درحاليكه رانندگي مي كرد بعد از كمي باز با دستم يواش يواش دستش را زير دامنم برد ورانهايم را مي مالوند.بعد من خودم را كمي جلو دادم تا راحتتر دستش به كوسم برسد واون از روي شورتم كمي كوسم را مالوند وبعد از كنار شورتم شروع به مالوندن كوسم كرد من هم اينجوري حساس هستم واز حال بي حال مي شوم وبعد باهم به خانه اش رفتيم هنوز درست وارد خانه نشده بوديم كه منو را بر روي يك كاناپه هل داد واز همان زير دامن شروع به خوردن كوسم كرد.ودر حالي كه مانتو ودامن بالا رفته بود وسينه هام را مي مالوند وكوسم را مي خورد بعد در حاليكه هيچ اصراري براي لخت كردنم نداشت زيپش را باز كرد ومن كمي كيرش را خوردم كيرش اندازه كير مهدي نبود اما مثل امير كوچك هم نبود بعد همانجا روي كاناپه پاهايم را از هم باز كرد وبالا داد وكيرش را وارد كوسم كرد اولش كمي درد داشت اما نه مثل گذشته بلكه برايم لذت بخش بودكه يك كير در داخل كوسم عقب وجلو مي رود ويك مرد اينطوري حرف بزند بعد از اينكه چند دقيقه كرد كيرش را از توي كوسم در اورد وتازه يادش افتاد كه منو بايد به اطاق خواب ببرد اونجا اول مانتو وبعد تاپ ودامن را دراورد وبا يك شورت وسوتينم كرد وشروع به خوردن بدنم كرد بعد من بهزاد را لخت كردم وكيرش را شروع به خوردن كردم حالت وطول كيرش طوري بود كه مي توانستم راحت بخورم وحالم را بهم نمي زد ودرحاليكه كيرش را مي خوردم با تخمهايش بازي ميكردم.بعد بهزاد شورت وسوتين منو در اورد وبعد از اينكه حسابي سينه هايم را خورد پاهايم را باز كرد ودوباره كيرش را وارد كوسم كرد چند دقيقه اي كرد خيلي عجيب بود من دوبار ارضا شده بودم وديگه داشتم جر مي خوردم اما اون هنوز ابش نيامده بودحالا ديگه از بس كيرش را توي كوسم كرده بود كوسم قرمز شده ومي سوخت.بعد از من خواست قنبل كنم به حالت سگي فكر كردم مي خواهم از كون بكند ولي بعد كيرش را دوباره توي كوسم كرد بعد از چند دقيقه گرماي ابش را روي باسنم حس كردم وهردو كنار هم دراز كشيديم ان روز با يك كير معمولي خيلي حال دادفقط مي خواستم بروم بهزاد پولي بهم داد كه خيلي خجالت كشيدم اخه تا ان روز به كسي واسه پول نداده بودم مهدي بهم كادو ميداد يا پول ميداد ولي ميگفت قرضه البته هيچوقت پس نميگرفت اما اينجوري تاحالا پول نگرفته بودم.این سرگذشته واقعی من بود...پایان
 

ابزار وبمستر