ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فرشته

تازه 18ساله شده بودم و اونموقع در همسایگه ما یه خونواده ی نسبتا شلوغ بود که 5 تا دختر و یک پسر داشت که اسمش هادی بود هادی حدود 3 سال از من کوچیک تر بود و یکی از خواهراش هم که 5 سال از من بزرگتر بود اسمش فرشته بود. ماها توی بچگیمون با هم خاطرات شیرینی از دودول بازی هامون داشتیم. آخه یه جورایی با هم بزرگ شده بودیم و با هم صمیمی بودیم. من و هادی سگا داشتیم و منم که بچه ی مثبتی بودم و مادرامونم به من خیلی اعتماد داشتن خیلی وقتها با هادی تنها بودم. همین عامل باعث شده بود که منی که شهوتی بودم جذب کونهای سفید و خوش تراش هادی و سینه های ناز فرشته جونم بشم.خلاصه من به بهونه ی فیلم های سگا و چندتا چیزای دیگه خیلی با هادی حال می کردیم.وقتایی هم که می رفتم خونشون خواهرشو با نگاهم می خوردم و برای سینه های فرشته تو خلوتام جق میزدم.آخه اون خیلی از من بزرگ بود البته من هیکلم خیلی بزرگتر از سنمه.خلاصه توهمین رفت و اومدا بود که یه روز فرشته به من گفت فرزاد اگه شوی جدید گیرت اومد به منم بده.خیلی اهل آهنگ و شو بود.منم گفتم چشم شما جون بخواه.همین جوری داشتیم می گذروندیم تا بالاخره یه روز من یه شوی ناز از نوال زغبی اومد دستم این در حالی بود که خونه ی ما خالی بود و من به بهونه ی باشگاه خونه مونده بودم.منم راست کردم برای سکس با فرشته.سریع خودمو رسوندم در خونشون.خودش در و باز کرد تازه از حموم اومده بود گفتم که بیاد خونمون اونم رو حساب اینکه خونمون خالی نیست گفت: باشه تو برو تا من موهامو خشک کنمو بیام.منم رفتمو خونه رو برای اومدن عزیزم آماده کردم.بعد از حدود 5دقیقه اومد و تا منو تنها دید جا خورد اما چون گفتم مامانم الانا پیداش می شه اومد تو و نشست منم ضبط رو روشن کردم اما تا میخواستم سی دی رو بذارم که گفت:فرزاد من می خوام برم وقتی مامانت اینا بودن میام باشه؟؟؟اون تازه 2 هفته بود که با یه پسره نامزد کرده بود.که من گفتم:این سی دی رو میخوام بدم به صاحابش که یه کمم اصرار کردم تا قانع شد و گفت پس زود باش چون اگه مامانامون بفهمن خیلی زشته.منم که داشتم میمردم از شهوت رفتم نشستم کنارش و گفتم فرشته جون یه چیزی رو خیلی وقته که میخوام بهت بگم.گفت چی؟.که دوست دارم و خیلی عاشقتم.فرشته خندید اما چشماش برق خاصی میزد و یهویی گفت:دیرت نشه آقا فرزاد اون موقع که من تنها بودم و تو هم تنها چرا تو هادی رو به من ترجیح میدادی؟؟؟من که شاخ در آوورده بودم فقط گفتم: آخه فکر میکردم تو به من اهمیت ندی اینو که گفتم یهویی فرشته منو بغل کرد و گفت: من هیچ کسی رو به اندازه ی تو دوست ندارم عزیزم و لبهاشو گذاشت روی لبهام.من کاملا مبهوت و شگفت زده بودم و اونم داشت هی لبهای منو میمکید.یه کم طول کشید تا به خودم اومدم و تازه کارمو شروع کردم و دست چپم رو گذاشتم روی سینش که دیدم فرشته چشمش رو بست و فهمیدم آره داره یه اتفاقاتی می افته کم کم دستمو بردم زیر لباسش و دیگه حالا دو تا دستام روی سینه هایی بود که من به خاطر رسیدن بهشون یه سال انتظار گشیده بودم.کم کم بلوزشو در آوردم.یه بلوز سفید و یه شلوار استرچ تنش بود که توش خیلی نازتر شده بود.اول خواست مقاومت کنه اما وقتی یکمی بیشتر سینه هاشو مالوندم کوتاه اومد و خودشم کمک کرد.کم کم لبم رو از روی لبهاش برداشتم و رفتم کم کم روی دو تا انار شیرین که حالا صورتی هم شده بودن و شروع کردم به خوردن اونا که دیدم فرشته داره دست میکشه روی سرم و میگه فرزادجوووووون.بخورررررررر.بخورشون همش ماله توووئهههههههههه.منی که اون موقع اولین سکسم بود فقط سعی کردم که اونو ارضا کنم اما یهو فهمیدم که بله انگار داره آبه آقا فرزادم میاد.منی که اصلا دوست نداشتم آبم هدر بره شلوارو شورتمو در آووردم.فرشته سرش بالا بود وقتی پایینو نیگاه کرد و دید من چیزی تنم نیست چشماش گرد شد آخه کیرمم حسابی بزرگ شده بود.خلاصه یه کمی با نازو نوازش اونم با من راه اومد و لخت شد کسی که خودشم فکرشو نمیکرد این اتفاق بیافته.منم که دیدم ماتو مبهوت مونده نذاشتم از تو این حال در بیاد یواش یواش خوابوندمش و رفتم سراغ کووووووسش وایییییییی جووووووووونممممممم چه کوسی داشت سفید خوشبو تر و تمیز.کوسش یه کمی مرطوب بود اون موقع نفهمیدم چرا.خلاصه اونقدر کوسشو لیسیدم که احساس کردم آبم داره میاد برش گردوندم و کیرمو گذاشتم در سوراخ کون تپلیش و با یه کم کرم هول دادم تو فرشته نمیخواست داد بزنه بخاطر همین زمینو چنگ میزد تا سه تا تلمبه زدم آبم اومد آبم یه کمش تو کونش ریخت بقیشم مثه فیلم سوپرایی که دیده بودم ریختم رو سینه های نازش.بعدش که بازم به هم ور رفتیم و من یهو به ساعت نیگاه کردم دیدم ساعت 8 و بهش گفتم: فرشته جون الانه که مامانم اینا بیان اونم سریع خودشو جم و جور کرد و به من یه لب حسابی داد و رفت.فرشته اینا چند ماه بعد اساس کشی کردن و رفتن.پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر