ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خاطرات سکس ضریدری امید و سعید قسمت آخر

به سمت سعيد.سعيدم که راست کرده بود داشت با ولع خواصی کون سانازو ديد ميزد.زهره هم که لخت پشت به کير من ايستاده بود يدفعه به سعيد گفت عزيزم حالا که ما اينجا کار داريم توهم اونجايی بدن سانازو بشور و بعد زهره کونشو اينبار قشنگ چند ثانيه ای ماليد به کير من! منکه ديگه حسابی کف کرده بودم با اينکار.سعيدرو ديدم که کون سانازو با دستاش داشت ميماليد و انگار گاهی هم انگشتشو ميکرد لای کوس و کون ساناز جلوی من.منکه ديگه کيرم افتاده بود لای پای زهره اصلا توی اون حال برام مهم نبود ديگه سعيد کيرشم بکنه تو کووووووووس زنم.حالت خيلی جالبی بود چون همه ميدونستيم که داريم حال ميکنيم ولی جلوی همديگه ابراز نميکرديم و مثلا حمام اومده بوديم.خيلی دلم ميخواست از پشت زهره دستم رو ببرم زير بازوش و سينه هاشو بمالم. ولی نميشد چون نميخواستم اون حالت حال کردن غيرمستقيم، علنی و مستقيم بشه، هيچکدوممون انگار توی اون لحظه نمیخواست اون سکس مخفی رو علنی انجام بده. کمی که گذشت ساناز و زهره که انگار حالشون اومده بود گفتن بريم بيرون ديگه يه چيزی بخوريم.همه اومديم بيرون از حمام و خودمون رو خشک کرديم. چهارتامون فقط حوله پوشيده بوديم و روی مبل نشسته بوديم و ميوه ميخورديم.همه خيلی خسته بوديم و روی مبل ولو شده بوديم و تقريبا حوله هامون باز بود و خيلی راحت بوديم ديگه.ساناز که حتی نوک سينه هاشم بيرون بود و گاهی مثلا ميکرد تو ولی دوباره تا تکون ميخورد ميفتاد بيرون رونای سفيدش هم که از پايين تا نزديک کوسش مشخص بود.منم که مثل سعيد فقط کيرم زير حوله بود.زهره هم دست کمی از ساناز نداشت و تا ميتونست خودشو ميماليد به سعيد انگار که منتظر بهونه بود تا بتونه کير سعيد وبخوره براش.منکه خيلی خسته بودم پيشنهاد دادم بريم بخوابيم همه موافقت کردن و قرارشد بخوابيم.توی ذهنم دلم يه سکس حسابی روتصور ميکردم که حالا ديگه با وجود روابط راحتمون بايد خيلی لذت زيادی میداد اما همه ميدونستيم که فرصت برای اينکار داريم و بهتره که بريم استراحت کنيم.سعيد اومد جلو آروم به من گفت خوب با کون زهره داشتی حال ميکردی.گفتم توهم که نزديک بود سانازو بکنی؟؟ سعيد گفت ميخوای امشب يه کاری کنم که ساناز کونش بازشه و ديگه بتونی از کون هم بکنيش؟؟؟ گفتم چجوری؟؟؟ گفت اونشو بسپار به من و زهره امشب برات درستش مي کنيم.گفتم آخه ساناز کون نميده؟؟ سعيد گفت زهره ميدونه چيکار کنه تا ما برات کونشو بازکنيم.گفتم ولی من هنوز توکون زهره نکردم؟؟.سعيد گفت نترس اونکه خودش ازخداشه با تو حال کنه.گفتم باشه ببينم چيکار ميکنيد.سعيد و زهره رفتن که بخوابن وقتی ما رفتيم تواتاق ساناز حولشو بازکرد و درآورد لخت پريد روی تخت خوابيد منم همينکا رو کردم و خوابيدم.نيمه های شب بود که توی خواب و بيداری صدای حرف شنيدم.دقت کردم صدای زهره بود با شنيدن صدای پچ پچ زهره و ساناز هوشيار شدم اما هيج حرکتی نکردم و تنها سعی کردم خوب گوش کنم ببينم چی ميگن؟؟ ساناز گفت حالا بذار دير نميشه عجله نکن بذار برای فردا.زهره گفت خودت ضرر ميکنياااااا الان بيا برات بازش کنه که فرداشب راحت بدی و آخ اوخ از روی درد نکنی.ساناز گفت مگه خيلی درد داره؟؟؟؟ زهره گفت نه بابا نترس امشب که امتحان کردی درد داشت؟؟؟ ساناز گفت انگشتش روکه کرد توش دردم نگرفت خيلی ولی آخه کيرش کلفته ميترسم نتونم.زهره گفت نترس مال من از تو تنگتر بود سعيد برام کاری کرد که مثل کوسم باز ميشه و باهاش حال ميکنم.ساناز گفت خودم هم دوست دارم کون بدم ببينم چجوريه اما.زهره گفت بذار من برات درستش ميکنم، نديدی امشب کير سعيد چه جوری برا کونت راست کرده بود؟؟ ساناز گفت آره کم مونده بود بکنتم وقتی سرش ميرفت لای کونم خيلی حال ميکردم.زهره گفت منم خيلی دلم ميخواست همونجا اميد بکنتم فردا تلافی ميکنيم بيا بريم یخوره حال کنيم الان تا سعيد بيداره.ساناز گفت زهره بذار اون بيچاره خستس بخوابه خوابش مياد.زهره گفت اون بيداره بيداره و خوابشم نمياد، تا از تو گفتم که برم ببينم اگه بيداره بيارمش کيرش راست کرد.ساناز گفت خوب خودت حالا بهش ميدادی تا فرداکه منم بدم بهش بکنه منو زهره گفت اون فعلا از کون من خسته شده و کون تو رو ميخواد بيا بريم مگه نميخواستی کونتو باز کنی؟؟؟ ناز نکن بيا بريم ميگم فقط بازت کنه بقيش باشه فردا اصلا مگه نگفتی ميخوای ببینی من چجوری کون ميدم تا به اميد بدی الان فرصت خوبيه ديگه.ساناز گفت آخه الان اميد خوابه بعدم ممکنه بيدارشه.زهره گفت اميد بيدار نميشه بيا زود بريم زودی برميگرديم.ساناز گفت باشه پس توی اتاقتون نريم اگه اميد بيدار بشه نميشنوم و نميتونم زود برگردم.زهره گفت اتاق راحتتريم پس کجا؟؟؟؟ ساناز گفت تو برو سعيد و بيار منم ميام بيرون توی سالن نزديک اتاق که حواسمون به اتاق باشه.زهره گفت ساناز توهم خيلی ميترسيها، بابا فوقش اميدم بيدارشه مياد پيشمون منو ميکنه ديگه اون که حرفی نداره تو حال کنی عوضش منم امشب به يه نوايی ميرسم.ساناز گفت ميدونم که برا کير شوهرم نقشه کشيدی فقط ميخوام دريک فرصت بهتر اين اتفاق بيفته و الان اميد غافلگير نشه.زهره گفت هرطور دوست داری سانازجون، پس من ميرم سعيدو بيارم توهم نميخواد چيزی بپوشی همينجوری زود بيا.ساناز گفت باشه تو برو تا با سعيد بيايد منم ميام.خيلی آروم يواشکی پلکم رو کمی باز کردم ديدم زهره که شورت و سوتين داشت از اتاق رفت بيرون و سانازم چند ثانيه بعد از تخت اومد پايين و ملافه نازکی دور خودش پيچيد و از اتاق رفت بيرون.سعی کردم خوب دقت کنم ببينم بعد چه اتفاقی ميفته حرفهای ساناز و زهره برام خيلی جالب بود و انگار سعيد از قبل با زهره هماهنگ شده بود تا سعيد به کون ساناز برسه و احتمالا زهره به کير من بعداز چند دقيقه که ساناز از اتاق رفت بيرون، خيلی آروم در همون وضعيتی که خوابيده بودم موقعيتم روطوری درست کردم تا بتونم ببينم توی سالن چه خبره.برای اينکار تقريبا مجبور شدم خودم رو به لبه تخت برسونم تا اونا رو از زير دستم بتونم ببينم.خيلی نزديک به درب اتاق بودن سه تايی تاحدی مشخص بودن و به ميشد صداشونو شنيد.واااایییییی چی ميديدم، ساناز باهمون ملافه نازک و کوتاه که فقط دور کونش و سينه هاشو گرفته بود ايستاده بود بين زهره و سعيد و روش به طرف سعيد بود سعيد دستش روی سينه های ساناز بود و اونارو ميماليد.زهره گفت سانازجون اين چيه که دور خودت پيچيدی گرمت ميشه، بزار برات بازش کنم راحتشی ما که همه لخت همديگرو ديديم و ديگه اين حرفارو نداريم.ساناز گفت آخه سخته زهره جون. زهره گفت بذار راحتت کنم و ملافه رو باز کرد تا ساناز با بدن لخت جلوی سعيد باشه.سعيد تا ملافه افتاد صورتش رو گذاشت روی کوس ساناز.بعداز چند دقيقه ساناز فقط ميگفت سعيد آروم، بيا بالا بسه ديگه.زهره هم که لخت شده بود دستش لای کون ساناز بود انگار داشت کوسشو از پشت ميماليد يا شايدم انگشتش رو توی سوراخ کون ساناز ميکرد. برعکس تو حمام ساناز بيشتر حرف ميزد تا زهره ساناز ميگفت سعيد بسه بيا بکن ديگه حالم بده، بيا منو بکن ميخوام برم بخوابم، الان اميد بيدار ميشه؟؟ سعيدم داشت با لباش کوس ساناز رو ليس ميزد.زهره ميگفت ساناز توکه نميخواستی امشب بدی حالا عجله داری زودتر بکنت.سعيد صورتش رو آورد بالا و دست انداخت دور کمر ساناز و اونو چرخوند بسمت زهره تا کون ساناز بطرفش بشه.ساناز تا برگشت کونشو قنبل کرد بطرف سعيد.سعيد اول از پشت بغلش کرد و کيرشو گذاشت لای پای ساناز بازی ميداد زهره که دستش لای کوس ساناز بود گفت سعيد خيسه اين بکنش زودتر تا اينکه ساناز خودش خم شد پاهاشو ازهم باز کرد که کونش خوب باز بشه.سعيد که خودش رو کشيده بود عقب تا ساناز جاش رو درست کنه کيرشو گرفت توی دستش و برد بسمت کون ساناز.فکرکنم داشت سر کيرشو ميماليد روی کوس ساناز چون صدای آه و ناله های آروم ساناز دراومده بود که يکدفعه ساناز گفت سعيد توششششششش نکنی تو کوووووسم نکنننننننن؟؟ زهره گفت سعيد ساناز کون ميخواد بده اين بدون اميد کوس نميده ازکون بکنش کونيش کن تا مثل من کونی بشه و ديگه هردفعه هوس کون دادن بکنه عزيزم سوراخشو خوب با انگشت بازکردم.سعيد گفت کيرم خشکه بذار با آب کوسش خيسش کنم که راحتتر بره.زهره گفت خوب بيا کوس منو بکن تا کيرت خيس بشه عزيزم و بعد اومد کنار ساناز کونشو بازکرد.سعيدم کيرشو یهو تا ته کرد توکوس زهره و چند مرتبه ای عقب و جلو کرد تا خوب خيس بشه کيرش. بعد کيرشو درآوردو سرشو گذاشت روی سوراخ کون ساناز.تا اومد بکنه توش ساناز جيغ خفيفی زد و خودشو کشيد جلو! سعيد گفت چی شد؟؟؟ ساناز گفت درد گرفت.سعيد گفت ساناز اولش درد داره خب، تحمل سرشو بکنم تو تمومه.زهره گفت بزار برم براش پماد بيارم کيرتو چرب کنی و به سوراخ کون سانازم بزنی تا خوب چرب بشه دردش نگيره.زهره رفت تا از اتاقشون پماد بياره.سعيد به ساناز گفت سانازجون بيا تا زهره بياد يخورده لاپايی بکنمت.ساناز گفت باشه و دوباره کونشو برای سعيد باز کرد تا سعيد کيرشو بکنه لاش. سعيد درحال آروم کردن لاپايی ميگفت سانازجون چه کوووووووس توپی داری اميد ميگفت کوست توپه ولی فکر نميکردم تا اين حد.ساناز که حسابی مست شده بود گفت سعيد جوووووون قابل تورو نداره ولی امشب نميخوام ميخوام وقتی باشه که اميدهم هست و چهارتايی با هميم.سعيد گفت باشه ولی سانازجون خيلی به فکر اميد هستيا بهش حسوديم ميشه پس حالاکه کوس نميدی همشو ميخوام بريزم لای سينه هات.زهره تا اومد گفت شماها چی ميگين باهم؟ سعيد گفت هيچی فقط ساناز به فکر کير اميده که يه وقت بی نصيب نمونه زهره گفت اميدو که خودم براش هرجور بخواد پايم، تو فعلن کير سعيدو بچسب که نقده و بعد پماد رو داد به سعيد که بماله به کيرش و کمی هم زد به سر انگشتش و خوب ماليد روی سوراخ کون ساناز.ساناز گفت زودباشيد ديگه و پاهاشو باز کرد ازهم و درهمون حالت ايستاده خوب کونشو داد عقب.زهره به سعيد گفت عزيزم اينم از اون کونی که هميشه ميخواستی بگايی من خيلی روش کارکردم تا باز بشه، هربار که با ساناز دوتايی با کون هم بازی ميکرديم من انگشتمو ميکردم تو کونش تا آماده بشه برای کونی شدن، حالا نوبت توئه که کير بکنی تو کونش تا بتونه ازين به بعد به اميد خوب کون بده.سعيد داشت با انگشتاش سوراخ کون سانازو بازی ميداد و سانازم که چشماشو بسته بودو ناله ميکرد.يک لحظه سناز جيغغغغغغ آرومی زد و گفت آییییییی سعيد دردم گرفت، انگشتتو دربيار دوباره بکن.زهره به ساناز گفت عزيزم کيرشو کرده تو کونت نه انگشتش، بهت گفتم که سعيد بلده چجوری کونتو باز کنه برات تازه اونموقع ساناز متوجه شده بود که اون پماد بی حسی هم بوده و حالا کار از کار گذشته و يه کير بزرگ رفته تو کونش.ساناز ناله های آرومشو بيشتر کرده بود چون سعيد کم کم داشت کيرشو عقبوجلو ميکرد.سعيد چنددقيقه ای بی وقفه کيرشو تاته ميکرد توی کون ساناز.زهره که داشت با سينه های ساناز ور ميرفت به سعيد گفت عزيزم اگه خوب باز شده تمومش کن تا بعد.سعيد که کمی ادامه داد يکدفعه کيرشو کشيد بيرون و سريع سانازو برگردوند نشوندش جلو و کيرشو گذاشت لای سينه های درشته ساناز و حسابی کيرشو ميماليد لاش تا به صدای ناله سعيد فهميدم که آب سعيد لای سينه های ساناز اومده.من سريع برگشتم سرجای قبلم و خودمو به خواب زدم.صبح با صدای ساناز از خواب بيدار شدم که ميگفت اميد جون صبح شده پاشو همه بيدار شدن.يخورده غر زدم و بالاخره بلند شدم گفتم بقيه کجان؟؟؟ ساناز گفت زهره داره کارای صبحانه رو ميکنه، سعيدم الان رفت نون تازه بگيره و خرت و پرتای صبحانه بخره.نگام به ساناز افتاد موهاشو بسته يه تاپ لختی تنش بود با شلوارک پارچه ای چسبون تا سر زانو.بهش گفتم عجب تيکه ای شدی.ساناز گفت بسه پاشو برو تا صبحانه يه دوش بگير حالت جا بياد و از اتاق رفت بيرون.همينطور که داشت ميرفت بيرون کونش نظرمو جلب کرد چون يه جور ديگه ای تکون ميخورد انگار يه چيزی لاشه.يه لحظه ياد اتفاق ديشب افتادم و تا تهش خوندم علت اين قردادن کون موقع راه رفتن چيه.از جام که بلند شدم چيزی تنم نبود، چون صدايی نميومد دستم رو گرفتم جلوم و آروم از اتاق رفتم بيرون بسمت در حمام.ساناز توی داخل آشپزخونه بود ولی زهره رو نديدم.هنوز يه مقدار گيج خواب بودم که در حمام رو باز کردم و رفتم تو. تا وارد حمام شدم يه لحظه جا خوردن، زهره درحالی که يه شلوار جين و بالا تنه فقط يه سوتين مشکی داشت پشتش به من بود و در حال گذاشتن داخل سبد لباسايی بود که شسته بود. من جا خورده بودم، سلام کردم و فوری معذرت خواهی کردم و گفتم که ببخشيد من نميدونستم اينجايی. اما زهره با آرامش خاصی گفت نه خواهش ميکنم چيزی نشده، برو دوشتو بگير، من داشتم ميرفتم بيرون.چيزی نگفتم و از کنارش رد شدم و رفتم داخل حمام و در سرحمام رو هم بستم.اينقدر گيج بودم که وقتی در رو بستم تازه يادم افتاد چيزی تنم نبود و لخت جلوی زهره ايستاده بودم و فقط دستم رو جلوم گرفته بودم. دوش رو باز کردم و رفتم زير دوش، يه کمی حالم جا اومده بود ديگه و کاملا بيدار شده بودم. درحال دوش گرفتن بودم که اونطرف حمام يه شورت ديدم که آويزونه، رفتم شورت رو که برداشتم يه تاپم کنارش بود که خشک شده بود، وای تاپ شورت زهره بود که ديشب شسته بودش. ناخودآگاه کيرم سفت شد و توی فکرای سکسی بودم که صدای در حمام اومد. سريع کيرمو گرفتم توی دستم که ضايع نشم و گفتم بله. زهره پشت در بود، گفت اميدجان لباسای من توی حمامه ميشه تا خيس نشده بهم بدی. من گفتم آره يه لحظه، الان. لای در رو باز کردم و دستم رو کردم بيرون که لباسارو بدم به زهره. زهره تشکر کرد و در رو بست. برگشتم زير دوش، اين اتفاق باعث شده بود که همچنان کيرم راست باشه. درحال ماليدنش بدم که اينبار صدای ساناز اومد که گفت اميد من دارم ميرم توی حياط اگه صدام کردی شايد نشنوم.گفتم باشه برو کاری ندارم.توفکر بودم که چند دقيقه بعد بازم صدای دراومد. چون فکر ميکردم دوباره سانازه که کار داره؛ درو کامل باز کردم و گفتم چيه عزيزم؟ بازم جا خوردم زهره پشت در بود با يه مقدار لباس توی لگنی که در دستاش داشت. گفت اميد اجازه ميدی من يه لحظه اينارو فقط يه آب بکشم برم؟ منکه کمی خجالت کشيدم چون حتی دستم هم جلوم نبود، گفتم بله ببخشيد فکر کردم سانازه، بفرماييد.خودمو کشيدم کنار و زهره آبو داد به شير پايين دوش و درحالیکه پشتش به من بود نشست که لباسارو آب بکشه. زهره همون شلوار جين و سوتين تنش بود. کمر لخت و ناز زهره کمی روم اثر گذاشته بود، خصوصآ کون گردی که در حالت نشسته و پشت به من جلوه خاصی داده بود.زهره رو نگاه ميکردم که کارش تموم بشه و دوش بگيرم برم بيرون.زهره با شلپ شولوپ زياد آب درحال آب کشيدن لباسا بود که يه دفعه گفت آخ همه شلوارم خيس شد.من گفتم خوب مراقب باش.زهره هم غرغر ميکرد که شلوارم خيس شد.گفتم خوب درش بيار که راحت تر باشی. زهره گفت نه بابا خوبه.دوباره گفتم اينجوری که راحتتری خوب.زهره گفت آخه لباس ندارم ديگه. گفتم خوب حالا نميخواد فعلا به جاش چيزی بپوشی، رفتی بيرون يه شلوار ديگه بپوش. زهره گفت نه منظورم اينه که زيرش هيچی ندارم. وای اينو که گفت تنم با يه حس خاصی لرزيد.گفتم حالا من شدم غريبه؟؟؟بلند شد ايستاد و گفت آخه و دکمه شلورشو باز کرد و کامل از پاش در آورد.واییییییییییییییی چی بود؟؟؟زهره با بدنی ناز و کون گردی که لخت جلوم بود، سعی کردم واکنشی نشون ندم که فکر کنه تحت تاثير قرار گرفتم.زهره هم ظاهراً همين قصد رو داشت و بی اعتنا به من که اونجا بودم بازم کونشو گذاشت روی صندلی کوتاهه حمام و نشست تا کارشو ادامه بده.زهره پشت سرشو نميديد ولی من کاملا اون ميديدم و همين باعث شده بود تا کيرم از توی دستم بزنه بيرون ديگه.گفتم زهره خب دوباره اين لباستم خيس ميشه که، اينم دربيار خب که راحت باشی.زهره گفت اينکه ديگه لباس نيست، تو چرا ميخوای منو لخت کنی؟؟؟گفتم بخاطر خودت ميگم.زهره گفت منکه دستم بنده بيا از پشت قفلشو باز کن برام.منم زود رفتم و دستم رو بردم تا قفل سوتينشو باز کنم براش. وقتی باز کردم گفتم بيا باز شد.زهره گفت خب برام درش بيار ديگه.من گفتم اينجوری که نميشه بلند شو.زهره پشت به من ايستاد، تا ايستاد کيرم خورد به کونش.کيرمو چسبوندم به کونش و از پشت به هوای درآوردن سوتين سينه هاشو دست مالی ميکردم.کمکم همه سينه هاش توی دستم گرفتم و سوتينشو کامل درآوردم از تنش لختش کردم.کيرم لای کونش رفته بود و اونم سعی ميکرد بيشتر کونشو بماله به کيرم.حرکتم تند تر شده بود و با يه دستم در همون حالت مشغول ماليدم کسش هم بودم.زهره ديگه به نفس نفس افتاده بود.خواستم برش گردونم تا کسشو بخورم که گفت نه نميشه الان، بذار شب.گفتم چرا؟ گفت الان وقت نيست، بذار شب هم بخورش هم بکنش.گفتم پس الان چی؟؟؟گفت بکن تو کونم، از کون بکن منو دارم ميميرم از ديشب که کيرتو ديدم.منم معطل نکردم و سر کيرمو گذاشتم روی سوراخ کونش.بسته بسه بود اما با فشار سرشو کردم توش.کون تنگی داشت که اولش بزحمت کيرم رفت توش. بعد آروم آروم سرعتم رو زياد کردم و شرو به تلمبه زدم تو کونش کردم.کون تنگش در کنار نمای گرد و برجسته ای که داشت بدجوری مستم کرده بود.گوديه کنارکمرشو و بالای کونش توی دستام محکم گرفته بودمو زهره با صدای شهوتی ميگفت بکننننن ديگه تا تهههه بکنننننن، کيررررررررررميخوام، اصلا ميدونی منو سعيد زنتو کونی کرديم.حيف اون کون گندش نبود که کونی نشه.با اون زن کونيتتتت، ديشب شوهرمممممم کووون زنتو گاييددددد.توهم بايد کون زنشو بگايییییییییییی.من کونيم، ميخوام کون بدم، به ساناز گفتم هرچقدر بخوای ميتونی کونم بذاررررررری.گفتم مگه ساناز ميدونه؟؟؟گفت آره، خودش بهم اجازه داد بيام پيشت که منو بگايی.گفتم سعيد چی، اونم اجازه داده؟؟؟زهره گفت آره سعيد گفت ميتونم بهت کون بدم، ولی چون زنت کس نداده به سعيد قراره امشب با هم کسمون بذاريد، تازه الانم احتمالا سعيد داره کس ليسی زنتو ميکنه تو حياط.پرسيدم از کجا ميدونی؟؟؟زهره گفت با ساناز قرار گذاشتيم که بره توی حياط.منتظر سعيد تا اومد باهاش ور بره تا منم به تو بدم!، درضمن نگران نباش چون ساناز قول داده به سعيد فعلن کس نده. با حرفای زهره سرعت کردنم بيشتر کرده بودم.زهره گفت آخ چه کير خوشمزه ای داری، کونم حال اومد.احساس کردم داره آبم مياد، گفتم داره مياد.زهره گفت همشو بريز تو کونم.با صدای ناله ای همه آبمو ريختم توی کونش.زهره اينقدر ناله شهوتی ميکردو داغ بود که اگه ميمونديم اونجا دوباره کيرم راست ميشد.من سريع دوش گرفتم و رفتم بيرون.به زهره گفتم من ميرم بعد تو هم بيا.وقتی خودمو توی سرحمام خشک کردم اومدم بيام بيرون سانازو صدا کردم.بعد از چند مرتبه صدا کردن ساناز از در حياط اومد داخل ساختمون و گفت عزيزم حمام خوب بود؟؟؟گفتم آره عزيزم حالم جا اومد واقعاً.گفتم سعيد نيومده هنوز؟گفت سعيد تازه الان اومد داره توی حياط وسايل رو از ماشين ميذاره بيرون.توی دلم گفتم باشه.رفتم داخل اتاق که لباس بپوشم.صدای زهره هم ميومد که از حمام اومده بود و داشتن با ساناز بلند بلند ميخنديدن.از اتاق که اومدم بيرون سعيدم نشسته بود و بعد از احوال پرسی همه مشغول خوردن صبحانه شديم.اون روز بعد از صبحانه همه رفتيم چرخی توی شهر بزنيم و خريد کنيم.ساناز و زهره طبق معمول مانتوی تنگ و کوتاهی پوشيده بودن و معمولا زير مانتو چيزی نمی پوشيدن و فقط سوتين داشتن ولی چيزی که نظرم رو جلب کرد يقه مانتو بود که بيشتر از هميشه باز بود و با کمی دقت ميشد قسمت زيادتری از سينه هاشون رو توی سوتين ديد! فکر ميکنم اينکار برای خانمها لذت خاصی داشته باشه.ظهر ناههار رو بيرون خورديم، سر ميز غذا انگار همون با هم راحتتر شده بوديم و شوخی های بيشتری با هم ميکرديم، سعيد گفت چی ميخوريد بگم بياره، زهره به شوخی گفت خودمون همه چی داريم که.سعيدم کم نياورد و گفت خب پس بشينيم مال همديگرو بخوريم ديگه.زهره به سعيد گفت سعيد زشته.من به زهره گفتم حالا چرا ناراحتی مال تورو نمی خوريم اصلا مال سانازو ميخوريم.سعيد گفت آخ جون پس اول من ميخوام. ساناز با شوخی گفت با اينکه دوست ندارم ولی اگه گاز نميگيريد حرفی ندارم.. زهره برای اينکه عقب نمونه گفت لازم نکرده حالا که اينطوره اصلا خودم به اندازه همتون دارم حالا فعلن همون ناهارو بخوريم شب شامتون با من.خلاصه ناهار سفارش داديم و بعد از خوردن غذا رفتيم خونه تا کمی استراحت کنيم.چون شب قبل درست و حسابی نخوابيده بوديم اونروز تا عصر همه خواب مفصلی کرديم.عصر هم تا تاريک شدن هوا رفتيم بيرون و شب برگشتيم.وقتی اومديم خونه ساناز رفت تو اتاق که لباس عوض کنه زهره رو هم صدا زد که بره با هم عوض کنن.منو سعيدم همونجا توی سالن شلوارهامونو درآورديم و شلوارک راحتی پوشيديم. با سعيد نشسته بوديم که ساناز صدام کرد که بيا، رفتم داخل اتاق، ساناز با يه شورت ايستاده بود و يه تاپ توی دستش بود، پرسيد اميد اين خوبه بپوشم خوشت مياد؟ يه تاپ بود که از بالا و پايين لخت بود و فقط يه مقدار روی سينه ميفتاد.زهره هم اونطرف روی تخت نشسته بود و دستش داخل چمدون بود و تقريبا پشتش به ما. زهره با يه تيشرت آستين کوتاه بود و شلوار جين. درجواب ساناز گفتم يعنی منظورت با شورت و اين تاپه؟؟؟ساناز گفت نه بابا يه چيزی پام ميکنم حالا، اين تاپ خوبه؟؟؟گفتم آره خيلی هم بهت مياد.ساناز گفت اين برای زهره داده من بپوشم.گفتم پس زهره چی ميخواد بپوشه؟؟؟زهره که حرفمو شنيد نذاشت ساناز جواب بده و گفت هيچی ديگه ساناز لباسمو گرفت حالا من لباس ندارم.منم گفتم البته اينی که دادی به ساناز بودو نبودش خيلی فرقی نميکنه.زهره گفت پس اگه اجازه بفرماييد هيچی نپوشه سانازجون، اصلا بذار ببينيم نظر سعيد چيه. و بعد سعيدو صدا کرد.سعيد فوری اومد داخل اتاق و گفت اينجا چه خبره؟؟؟ ساناز که فقط يه شورت فاق کوتاه مشکی تنش بود و سينه هاش باز بود سريع لباس گرفت جلوی سينه هاش مثلا، که سعيد نبينه.منم گفتم هيچی سعيدجان صحب بودن يا نبودن است! زهره که ديد ساناز لخت جلوی سعيد ايستاده به سعيد گفت عزيزم چی بپوشم و بعد يه تاپه لختی از چمدون درآورد و گفت اين خوبه عزيزم؟ سعيد گفت هرجور خودت دوست داری عزيزم، زهره هم همونجا درعرض دوثانيه تيشرتش رو جلوی همه درآورد و از اونجايی که سوتين نداشت لخت شد پشت به ما.به ساناز گفت کمک کن تا بپوشم.ساناز که با دستاش لباسشو روی سينه هاش گرفته بود رفت جلو و پشت به ما لباسشو انداخت و کمک زهره کرد تا تاپشو بپوشه.ما که اونجا وايساده بوديمو نگاه ميکرديم زهره گفت مگه داريد فيلم نگاه ميکنيد بريد ما ميايم.ما دوباره برگشتيم توی سالن و نشستيم.چند دقيقه بعد زهره و ساناز اومدن.زهره يه تاپ لختی بدون سوتين و يه شلوارکوتاه کشی پوشيده بود. سانازم تاپ باز که سينه هاش تقريبا معلوم بود توش با دامن کوتاهی که به سر زانوهاش نميرسيد.ساناز کنار من نشست و زهره کنار سعيد.بعد از خوردن خوراکی گرم صحبت شديم و از هر دری حرف ميزديم.تا اينکه موضوع کشيد به حرف چاقی و لاغری هيکل.هر کسی از هيکل خودش تعريف ميکرد و کوتاه هم نمی اومد که از همه بهتره. قرار شد هرکی ميگه از همه بهتره بلندشه برقصه تا بقيه نظر بدن اول زهره بلند شد و شروع به رقصيدن کردن. سعيد تا زهره بلند شد اومد کنار من نشست. زهره بدن زيبايی داشت که همينطوريش با لباس آدم رو مجذوب خودش ميکرد چه برسه به اينکه حالا با اين تاپ شلوارک نازتر هم شده بود.سعيد ميگفت زهره حالا برو بندری.زهره اومد جلو دست سانازو گرفت و گفت تو هم بيا با هم برقصيم. سانازم رفت تا با زهره دونفری برقصن.من و سعيد هم نشسته بوديم و رقص زنهارو تماشا ميکرديم، ساناز که با اين لباسش هر مردی رو ميخکوب ميکرد تأثير زيادی روی سعيد گذاشته بود و با هربار تکان خوردن دامنش ميرفت بالا و تا نزديک لای رونهای سفيدش رو ميشد ديد.سعيد با خنده به من گفت خب اميدجان به نظرت کدوم بهترن؟؟؟گفتم نميدونم چی بگم ولی حالا بذار بيان بشينن بايد دقيقتر نظر داد.چند دقيقه بعد سعيد گفت خب کافيه ديگه بياييد خودتونو خسته نکنيد بشينيد.زهره و ساناز اومدن بين من و سعيد نشستن، ساناز کنار من و زهره کنار سعيد.من گفتم خب هر دوتون زيبا هستين ولی سعيد ميگه اگر ميخواين واقعی نظر بديم بايد دقيقتر بدنتونو ببينيم.زهره گفت مثلا چجوری؟؟؟ سعيد گفت خب هر قسمت بدن امتياز خودشو داره مثلا سينه ها، باسن، پاها و جاهای ديگه.سعيد دستشو گذاشت روی تاپ و سينه زهره گفت بذار ببينم اول سفتيش چطوره؟زهره گفت خوبه به اين بهانه ميخوای چيکار کنی؟؟سعيد گفت هيچی بابا، مال سانازم ميبينيم.سعيد کمی سينه های زهره رو ماليد و گفت اين که بد نيست حالا اميدجان تو مال سانازو تست کن.منم سينه های ساناز رو ماليدم و گفتم اين بهتره.سعيد گفت آخه تو که ماله زهره رو نديدی که ميگی برای ساناز بهتره؟؟؟برای زهره رو ببين.من آروم دستم رو بردم طرف زهره و يواش گذاشتم روی سينه زهره، وقتی احساس کردم سينه زره زير دستم هست حس خاصی همه وجودم رو گرفت و وقتی خيلی آروم فشار کوچيکی روش آوردم از طرز نگاه و رفتار زهره فکر کردم چندبرابر من اون احساس وجودش رو گرفته.دستم رو که برداشتم سعيد گفت خب حالا چی؟ گفتم چی بگم هر کدوم يه جور خوبن سعيد گفت بذار خودم ببينم اصلا.بعد به ساناز گفت سانازجون بيا جلوتر ببينم و بدون معطلی سينه ساناز رو گرفت توی دستش و کمی ماليد.سعيد طوری سينه سانازو ميماليد که مشخص بود داره احساسات ساناز رو برانگيخته ميکنه.سعيد سعی کرد سينه ديگه سانازو بگيره ولی سختش بود.به ساناز گفت سانازجون بيا نزديکتر تا بتونم بهتر ببينم و به زهره گفت عزيزم بذار ساناز بياد اينجا و جای تو بشينه.زهره هم که انگار همينو ميخواست فوری جاشو با ساناز عوض کرد و کنار من نشست.سعيد به بهانه تست با دستش داشت آروم با سينه های ساناز بازی ميکرد.منکه حرارت پاهای گرم و براق زهره داشت پاهام رو گرم ميکرد ناخودآگاه دستم رو به پشت کمر زهره رسوندم و به آرامی پوست کمرش رو لمس ميکردم.کم کم شهوت توی چشمهای ساناز داشت موج ميزد و سعيدم اينو متوجه شده بود.سعيد گفت اميد دستای من استاندارده، اصلا اگه هرکدوم سينه هاشون توی دست من جا بشه اون بهتره.منم گفتم خب امتحان کن سعيدجان ضرر ندره که.سعيدم يواش يه طرف تاپ ساناز رو آورد بالا و با دست ديگش سينه سانازو گرفت توی دستش کشيد بيرون از زير لباسش.ساناز نفس عميقی کشيد که فکر کنم سعيد خودشو خيس کرد و بلافاصله اون يکی سينه ساناز رو هم درآورد.من ديگه کم کم دستم از پشت توی شلوارک زهره بود و داشتم کون خوشگلش رو ميماليدم.اينقدر زهره مست شده بود که اصلا حواسش نبود شوهرش داره با زن من چيکار ميکنه و گاهی چشمهاش رو هم ميذاشت روی هم و نفسهای عميقی ميکشيد.آروم دستم رو رسونده بودم به سوراخ کون زهره و با انگشتم سوراخش رو بازی ميدادم و تحريکش ميکردم.سعيد در حالی که داشت با نوک سينه های ساناز بازی ميکرد گفت اميد چرا سينه ای زهره رو تست نميکنی؟؟؟منم دستم رو از پشت زهره درآوردم و تاپش رو دادم بالا و سينه هاش رو درآوردم و بعد با ماليدن سينه هاش به اوج نزديکترش کردم.ديگه من و سعيد از تست گذشته بوديم.وقتی از ماليدن سينه های خوش تراش زهره دست کشيدم لبام رو خيلی آروم روی پوست شونه های زهره گذاشتم و با لمس آهسته لبام رو به نوک سينه اش ميرسوندم طوری که با هر بار برخورد لبام با سر سينه ها زهره لرزش خفيفی ميکرد.کيرم مثل آهن سفت و بلند شده بود.وقتی با لبام به آرومی زير سينه های زهره رو ميمکيدم کم کم پايينتر اومدم و با مکيدن و لمس لبم روی پوست شکمش با نافش رسيدم و تا ميشد دور نافش رو بوسیدم.احساس ميکردم زهره کاملا توی حس بود و داشت لذت ميبرد و اين همون احساسی بود که به من چندبرابر لذت ميداد.همزمان با بوسيدن شکم زهره خيلی آروم دستام رو روی پهلوهاش گذاشته بودم و با سرعت خيلی کم از گودیه پهلوهاش به پايين اومدم تا دستام به کمر شلوارکش رسيد، وقتی داشتم با لمس لبام روی پوستش از زير نافش به سمت فاق شلوارکش نزديک ميشدم همزمان به آهستگی کمر شلوارک رو هم مياوردم پايينتر تا به شورتش رسيدم.اوووووووووووف.يه شورت سفيد نازک که رنگ پوست زيرش حالم رو به اوج رسوند چون اينقدر خيس شده بود که رنگش از سفيدی به شفاف مايل شده بود و خط لای کوسش به راحتی پيدا شده بود.وقتی به شورتش رسيدم سرم رو آوردم بالا و دست از بوسيدن بدنش کشيدم و شلوارکش رو از پاش درآوردم و فقط با يه شورت سفيد و تنگ خودش رو روی کاناپه انداخته بود و من جلوش نشسته بودم و دستام روی رونای پاش سر میخورد، اينقدر رونهای وسوسه انگيزی داشت که نتونستم صبر کنم و لبام رو بردم لای رونهاش و از داخل سرگرم مکيدن توام با بوسه های ريز روی پوست پاهای زيباش شدم.اينقدر اينکارو کردم که آبش از زير شورتش به بالای رونهاش رسيده بود، لبم رو گذاشتم لای پاهاش روی شورت خيسش، نتونستم جلوی خودم رو بگيرم و با دستم شورتش رو زدم کنار از روی کسش و شروع به بوسيدن و ليس زدن کردم.زهره حسابی خودش رو خيس کرده بود.درحاليکه با زبونم برجستگی بالايی کوسش رو تحريک ميکردم انگشتم رو به آرومی پس از ماليدن لبای کسش به داخل ميبردم و دوباره ميکشيدم بيرون.با تکرار اين کار زهره بدنش رو تکون ميداد و حتی گاهی وقتی انگشتم ميرفت توی سوراخ کیش اينقدر پاهاشو سفت به هم فشار ميداد که ميترسيدم استخوان انگشتم اونجا گير کنه و بشکنه! زهره داشت از ته دل ناله ميکرد و لذت ميبرد.درحال مکيدن چوچولش بودم که دستش رو گذاشت روی کسش و ازم خواست تا ادامه ندم.زهره دستش رو روی کسش گذاشته بود و با دست ديگش دست من رو گرفته بود و محکم فشار ميداد.منکه متوجه به اوج رسيدن حال زهره شده بودم سعی کردم به حال خودش بذارمش و کمی مکث کنم و اومدم کنارش نشستم، زهره تا ديد من اومدم کنارش دستش رو گذاشت رو پای من و بدون مقدمه کيرم رو از روی لباس گرفت توی دستش، من ترجيح دادم صبرکنم تا خودش هرکاری دوس داره بکنه.زهره بعد از چند لحظه ماليدن کيرم از روی لباس دستش رو کرد زير شورت و شلوارک من و کيرم رو گرفت توی دستش کشيد بيرون و با مهارت از زير تا بالا ميماليد.حالا ديگه من توی حسی بودم که نميخواستم ازش بيرون بيام تا اينکه احساس کردم کيرم گرم شد.زهره سر کيرم رو گذاشته بود توی دهنش و با ولع اونرو ميخورد.اين ديگه عالی بود، توی اين حس بودم که تازه متوجه شدم سعيد داره چيکار ميکنه.سعيد در حاليکه ساناز رو کاملن لخت کرده بود مشغول خوردن کسش بود.ساناز تقريبا طوری خودشو روی مبل انداخته بود که انگار خوابيده، پاهاشو درحاليکه بسته بود کامل برده بود بالا و کس تميزش از لای رونهای پر و سفيدش افتاده بود بيرون.سعيد درحال مکيدن لبای کسش بود و انگار داشت با زبونش کس سانازو ميگاييد.از ديدن اين صحنه ها داشت حالم به اوج ميرسيد و بی اختيار جلوی ساک زدن زهره رو گرفتم چون واقعا ممکن بود هر لحظه آبم بياد و گاييدن کس زهره رو از دست بدم.کمی جلوی خودمو گرفتم و بعد به زهره گفتم که بره روی مبل و پشت به من کونشو بده عقب.زهره هم همين کارو کرد و من رفتم از پشت با دست خوب کون زهره رو ماليدم.گاهی از زير دستم رو ميذاشتم روی کوسش و کووووووس خيسش رو ميماليدم براش.زهره به صدا افتاده بود و با زبون بی زبونی با ناله هاش داشت حاليم ميکرد که زودتر بکنمش، من از وضعيت خوشم ميومد و دوست داشتم بيشتر تشنش کنم.. يکدفعه زهره گفت اميد اگه نکنی ديگه نميذارم بکنيم.منم تمومش کردم و سر کيرم رو به جای اينکه ايندفعه روی سوراخ کونش بذارم سر دادم لای لبای کوسش و با يه فشار کوچيک تا نصف کيرم توی کوس زهره جا افتاد.زهره برای يک لحظه با ورود سر کيرم توی کسش ناله بلندی کشيد، با اين صدا من شروع کردم به آرومی عقبو جلو کردن و کم کم تندتر تا اينکه تلمبه محکم ميزدم روی کون و کوس زهره جووووووون.با ضرب تلمبه زدن های من نفس ها و ناله های زهره هم ريتم پيدا کرده بود و در اين ميان صدای جيغ های سانازم که پا باز داشت زير کير سعيد کس ميداد فضا رو از صدای شهوت پرکرده بود.بعد از اين وضعيت دست زهره رو گرفتم و بلندش کردم به پشت خوابوندمش روی کاناپه تا کون قلمبش بياد بالا و درحاليکه پشتش بودم کيرم رو از پشت کردم توی کسش و خوابيدم روی کون نازش.ساناز هم درحال ايستاده پاهاشو باز کرده بود و از پشت به سعيد توی همون حالت کون ميداد و لذت ميبرد، طوری ساناز کون ميداد که انگار سوراخ کونش تا حالا باز بوده و هميشه ميداده.زهره که از زير من بلندشده بود گفت اميد اگر کون سانازجون نبود منم نميتونستم مزه کير خوشمزه تو رو بچشم، سعيد هميشه از من ميخواست موقع سکسمون از کون ساناز بگم، اونم از کير سفيد تو برام ميگفت تا ديوونه بشم و حسابی حال ميکرديم. من گفتم زهره جون حالا بگو دوست داری چجوری بکنمت که حسابی حال بيای؟؟؟زهره گفت ميخوام بخوابم روی زمين پاهامو باز کنم اميدجان تا تو بيای روم بخوابی کسمو بکنی.زهره همونطور خوابيد و من درحاليکه پاهاشو گرفته بودم سر کيرم رو از جلو درحالت نشسته گذاشتم جلوی کوسش و هل دادم توش.با ضربه های کن سينه های زهره درحالی که روبه من بود بالا و پايين ميرفت.پاهای زهره رو آورم پايين و دراز کردم و خودم روی بدنش طوری خوابيدم که کيرم توی کسش بود و آروم ميکردمش.زهره تقريبا از حال رفته بود و زير من لذت ميبرد.گاهی سر سينش رو ميکردم توی دهنم و ميمکيدم.صدای ناله های ساناز ميومد که آخ و اوخ ميکرد زير سعيد.يک لحظه سعيد ساناز رو نشوند جلوی کيرش و کيرش رو ميماليد لاس سينه های ساناز تا اينکه آه بلندی کشيد و آبش با فشار پاشيد روی سينه های ساناز و آب سعيد بود که روی بدن ساناز به آهستگی سر می خورد.با ديدن اين صحنه من احساس کردم که خيلی نزديک شدم و بعد از دو ضربه شديد کيرم رو به سرعت از کس زهره بيرون کشيدم و در حاليکه با قدرت فشارش ميدادم آبم رو روی شکم و سينه های زهره خالی کردم و همونجا کنارش خودمو انداختم و خوابيدم روی زمين. سعيدم همينطور خوابيد کنار ساناز.همه حسابی خسته بوديم و سرمس از يک لذت ناب، لذتی ناب اما از جنسی ديگر که تا بحال تجربه نکرده بوديم و اين اولين تجربه اين لذت تازه برای ما بود.لذتیکه که بعدها نه تنها خللی در زندگی مشترکمون ايجاد نکرد بلکه در کنار احترام و رعايت حدود باعث قشنگتر شدنش هم شد.پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر