ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

امیر و بیتا5

دیشب جشن عروسی من و بیتا بود.بیتای من در لباس عروسی مثل فرشته ها شده بود.زیبائیش صد چندان شده بود.همه از خوشگلی بیتا میگفتن.حتما خیلیها تو دلشون میگفتن خوش بحال امیر که عروس به این قشنگی داره.اونو تو بغلش میگیره و باهاش حال میکنه.اونشب تا ساعت 12 شب درگیر مهمون و خیابون گردی بودیم و تقریبا ساعت یک نیمه شب بود که دیگه ما توی خونه خودمون تنها شدیم و مراسم شب زفا ف رو شروع کردیم.بیتا خیلی خسته شده بود.ازصبح درگیر ارایشگاه و جشن بود.منم همینطور ولی خستگی باعث این نمیشد که از رسیدن به همدیگه غافل بشیم.وقتی با بیتای قشنگم تنها شدیم گفتم بیتا جون بنشین میخوام خودم لباسهاتو دربیارم و باهات راز و نیاز کنم. اول حسابی همدیگه رو بوسیدیم و از هم لب گرفتیم.واقعا بوسیدن عروس به این قشنگی لذت بخش بود.بعد شروع کردم اول سنجاقهایی رو که برای ارایش بیتا به موهای سرش زده بودن  رو دراوردم.خیلی زیاد بود.بعد لباسهای بیتا رو از تنش دراوردم.وقتی درش اوردم بیتا نفس راحتی کشید.لباسهای خودمو لباسهای زیر بیتا رو هم دراوردم. حالا دیگه عروس خوشگلم لخت لخت در مقابلم بود.سینه های برجسته با نوک قشنگش کمر باریک و کون رو فرمش.با اون ارایش زیبائی که صورت قشنگش شده بود منو بیتاب کرده بود.کیرم هم راست راست شده بود و بیتا رو بیتاب کرده بود.ما تو اتاقمون یه ائینه بزرگ بالای تختمون گذاشتیم که از اون میتونیم عشقبازی کردن خودمون رو ببینیم.این باعث میشه که بیشتر تحریک بشیم و لذت ببریم.بیتا رو تو بغلم گرفتم و به خودم فشارش دادم.بدنش رو غرق در بوسه کردم.همه جاشو ازسر تا نوک پاشو.هرجائی رو که میتونستم بوسیدم.اونم منو میبوسید.با اینکه خسته بودیم نیم ساعت باهم عشقبازی کردیم تا اینکه بیتا گفت امیر جون بیا کادوئی منو بگیر و خوابید لای پاشو باز کرد و گفت بیا بکن توی کوسم.مگه اینو نمیخواستی عزیزم؟.مگه کردن من برات یه آرزو نبود؟.مگه نگفتم اونو شب عروسی بهت میدم؟.بیا  کوسم مال تو.بیا بکن توش. منم نشستم بین پاهاش و اول کوسش رو بوسیدم و لاشو با انگشت هام باز کردم.بیتا هم نگران بود و هم لذت میبرد.سر کیرم رو گذاشتم جلو کوس بیتا و آروم فشارش دادم.کم کم اونو داخل کوسش کردم.یه کم که فرو رفت متوجه شدم بیتا دردش اومد.فوری در اوردم.آ ه ه ه ه ه ه..پرده بکارتش رو پاره کردم و راه رو برای ورود کیرم به توی کسش باز کردم.خدا رو شکر بیتا اذیت نشد و بلند شد خودش رو تمیز کرد.اومد تو بغلم.عروس شدنش رو تبریک گفتم.اونو بوسیدم.چون خیلی خسته بودیم قرارشد که امشب رو بخوابیم و خستگیمون رو درکنیم و از فردا شب عملیات عشقبازی خودمون رو بطور کامل ادامه بدیم.صبح تقریبا ساعت 9 بود که از خواب بیدار شدم بیتای قشنگم لخت تو بغلم بود.اونو بوسیدم و بیدارش کردم.قرار بود مامانش ساعت 11 بیاد.باهم رفتیم حموم همدیگه رو شستیم چقدر لذت بخشه وقتی که بدن بیتا رو کف مالی میکنمو دستمو روی سینه و کونش میکشم.بیتا هم منو کف مالی کرد و با کیرم بازی میکرد.وقتیکه بدن هردومون کف مالیه و همدیگه رو بغل میکنیم و میبوسیم خیلی باحاله.تقریبا یک ساعتی تو حمام بودیم و حسابی باهم بازی کردیم.بعدش اومدیم بیرون و لباسهامون رو پوشیدیم.تقریبا ساعت 11 بود که مامان بیتا اومد.خیلی خوشحال بود و قربون صدقه دخترش که حالا دیگه عروس شده بود میرفت.نهار هم با خودش آورده بود که خوردیم و آماده شدیم برای پذیرائی از مهمونها که قراره ساعت 4 بیان.از ساعت 4 مهمونها که خونواده منو از خانمهای فامیل و دوستان بودن اومدن و حسابی زدن و رقصیدن(همون مراسم پا تختی منظورمه). هرکی کاوئی اورده بود.مراسم تقریبا ساعت 8 تموم شد و مهمونها رفتن.منو بیتا با کمک مامانش و مادرم خونه رو جمع و جور کردیم.با اومدن بابای بیتا شام رو که اون خریده بود و آورده بود خوردیم.تقریبا ساعت 11 بود که اونها رفتن.ما باز تنها شدیم.با رفتن اونها ما آماده مراسم عشقبازی اصلیمون که مدتها انتظارش رو میکشیدیم شدیم.دست بیتا رو گرفتم و اونو بطرف اتاق خوابمون که یه لامپ کم نور و خوش رنگ روشن شده بود بردم.شروع به دراودرن لباسهای بیتا کردمو اونم لباسهای منو در اورد.بعداز چند دقیقه هردومون لخت لخت جلوی هم و مقابل ائینه بزرگی که روبروی تختمون بود بودیم.همدیگه رو بغل کردیم و میبوسیدم.من به بدن خوش ترکیب بیتا نگاه میکردمو ممه های اونو میبوسیدم.کون و کوس اونو نوازش میکردم.بیتا هم کیر منو گرفته بود تو دستش و باهاش بازی میکرد.میگفت سر کیرت چقدر نرمو لطیفه.خوشحال بود که میخواست تا چند دقیقه دیگه اونو توی کوسش احساس کنه.آروم بیتا رو روی تخت خوابوندم و خودم بین پاهاش نشستم.اول با دستام با کوسش بازی کردمو لای اونو باز کردم.بیتا حسابی به وجد اومده بود و ناله های عاشقانه میکرد.کوسش حسابی خیس شده بود.معلوم بود که خیلی دلش کیر میخواد.سر کیرمو گذاشتم دم کوسش و تکونش دادم.سرشو یه کم کردم توششششششششششش.بیتا ناله میکرد و کیرم رو تا ته میخواست.بیشتر فرو کردمو توی همین حال با سینه هاش بازی میکردم.بیتا بلند بلند صدا میکرد و میگفت.امیرررررررررررجوووووووون قربون کیرت برم تا ته بکن توش.دارم دیووووووووونه میشم.منم با یه فشار دیگه کیرمو تا ته کردم تو کوس بیتا و افتادم روش و بغلش کردم.حالا کیرم تا ته تو کوسش بود.بیتای خوشگلم زیر من خوابیده بود و آه و ناله میکرد.منم شروع کردم به تلمبه زدن.کیرمو توی کوسش عقب و جلو میبردم.با نوک کیرم عضلات داخل کوس بیتا رو حس میکردم.حرکت کیرمو داخل کوس بیتا تندتر کردم.سرمو گذاشتم رو سینه های بیتا و نوکشونو می مکیدم.اروم و قرار نداشتم.بعداز مدتها به آخر عشق و حال باهم رسیده بودیم.همیشه باهم از حالت خودمون در این لحظات گفته بودیم ولی حالا داشتیم احساسش میکردیم.دستمو گذاشتم روی کون بیتا و کمر اونو به طرف بالا کشیدم و خودمو بهش فشار دادم.فکرکنم بین کیرم و کوس بیتا دیگه هیچ فاصله ای نبود.کیرم تا خایه توی کوس بیتا بود.خیلی لذت میبردم و تلمبه میزدم.بیتا حسابی ارضا شده بود.آبش از کنار کیرم از کوسش زده بود بیرون و رخته خواب رو خیس کرده بود.بیتا میگفت امیررررر جووووووون ادامه بده.منو بکنننننننننننننننننننن.تلمبه بززززززززززززززن.آخخخخخخخخخخخخخخخخخ.واییییییییییییییییییییییییی.آبمو بیشتر بیاررررررر.نذار هیچی از کیررررررررررررررت بیرون بمونه.فریاد میکشید من نمیتونم احساس بیتا رو در اون لحظه بگم خودش باید براتون بگه که حتما میگه.من که به کوس رسیده بودم وحشیانه تلمبه میزدم.بیتا رو تو بغلم فشار میدادم.تقریبا نیم ساعتی بیتا رو میکردم.احساس کردم آبم میخواد بیاد.چون قصد نداریم به این زودیها بچه دار بشیم و بیتا هم قرص نخورده بود کیرمو از کوسش بیرون کشیدمو آبم رو تو یه دستمال که اماده کرده بودم خالی کردم.فکر کنم این راه اولی رو که اونشب رفتیم تقریبا یه ساعتی طول کشید.آب هردوتامون اومده بود.یه کم بی رمق شده بودیم ولی بازهم هر دوتامون عطش همدیگه رو داشتیم.همدیگه رو بغل کردیمو برای مدتی تو بغل هم دراز کشیدیم.لبمون توهم بود و میمکیدیم.اصلا حرف نمیزدیم.بیتا دستش رو گذاشت رو کیرم دید دوباره راسته.تاقباز شد و لای پاشو باز کرد.گفت امیر جونم بیا باز منو بکن.منم فوروی پریدم روشو کیرم رو مثل دفعه قبل گذاشتم تو کوسش و شروع به تلمبه زدن کردم.باز سرمو گذاشتم رو سینه اش و سرشو میمکیدم.بیتا خیلی از این کارم خوشش میاد که کیرم تو کوسش باشه و نوک ممه اش تو دهنم.وقتی این حالت میشه از روی کیف جیغ میزنه و منو بیشتر تحریک میکنه.وقتی لبمون رو توهم میذاریم و زبون همدیگه رو میلیسیم و کیرم تو کوس بیتا تلمبه میزنه بیتا بیشتر خودشو تکون میده.فکر میکنم منوبیتا ساعتها میتونیم حال کنیم.دفعه دوم هم تقریبا یه ساعت ادامه داشت تا آبم خواست بیاد کیرم رو از کوس بیتا دراوردم و آبم رو تو دستمال خالی کردم.ساعت تقریبا 2 شده بود و از رمق افتاده بودیم تصمیم گرفتیم بخوابیم تا فرداشب به روش دیگه باهم حال کنیم.ادامه دارد.....

1 نظرات:

saman گفت...

mamnon amirjan bebakhshid man ye modat naboodam azat tashakor mikonam be khatere in dastan ke baram gozoshti

 

ابزار وبمستر